جدول جو
جدول جو

معنی باب العین - جستجوی لغت در جدول جو

باب العین(بُلْ عَ)
یک از نه دروازۀ بیت المقدس:... و در پهنای مسجد دریست مشرقی که آنرا باب العین گویند که چون از این در بیرون روند و بنشیبی فروروند آنجا چشمۀ سلوان است. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رای العین
تصویر رای العین
رؤیت به چشم، دیدن به چشم، مشاهده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصب العین
تصویر نصب العین
مورد نظر، مد نظر
فرهنگ فارسی عمید
(بُلْ)
دروازه و کویی در یون، و یون حصنی بود در مصرکه آنرا عمرو بن العاص فتح کرد و بجای آن فسطاط را بنا کرد و آن امروزه شهر مصر است. (معجم البلدان). درموقع محاصرۀ قیساریه عمرو بن العاص به ابتکار شخصی خود عازم فتح مصر شد. این کشور در آن هنگام جزء امپراطوری بیزانس بود و اختلافات مذهبی بیزانسیها به آنجانیز سرایت کرده و مردم دچار هرج و مرج بودند. عمرو شهر باب الیون را محاصره کرد. (تاریخ اسلام علی اکبر فیاض چ دانشگاه 1327 ص 130). و رجوع به بابلیون شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بُلْ عَ)
مدنظر. منظور خاطر. مقابل چشم. (غیاث اللغات) (از آنندراج). نصب العین، معمولاً به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند، با این حال در این بیت خاقانی گوید:
فقر کن نصب عین و پیش خسان
رفع قصه مکن نه وقت جر است
به قرینۀ ’رفع’ و ’جر’ آن را مفتوح باید خواند. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز).
- نصب العین قرار دادن، در نظر داشتن. پیش چشم داشتن. فراموش نکردن.
- نصب العین کردن، پیش چشم کردن. در نظر داشتن
لغت نامه دهخدا
(نُ بُلْ عَ)
رجوع به نصب العین شود
لغت نامه دهخدا
(غَ بُلْعَ)
ناسوری که در ماق انسی چشم حادث می شود. رجوع به غرب شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
حمدالله مستوفی در نزهه القلوب در ذیل عنوان و من واسط الی ثعلبیه گوید: از واسط تا شعشعه سی میل از او تا عیص سی و دو میل، از او تا ذات العین بیست و شش میل از او تا شابیه بیست و شش میل از او تااخادید سی میل... (نزهه القلوب چ بریل لیدن 1331)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
سلفینون. صریمهالجدی. عنبیه. فلومانن
علت چشم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُسْ سَ)
مؤلف لغات تاریخیه و جغرافیه آرد: در محل التصاق دریای سفید قصبه ایست که تقریباً 8000 تن جمعیت دارد. ترعه ای در نزدیکی آن در سال 1860 میلادی (1277 هجری قمری) و در عهد سعیدپاشا حفر شد و بدین مناسبت آنرا باب السعید نامیدند ولی مردم آنرا ’پورت سعید’ خوانند. (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2). رجوع به پرت سعید شود
لغت نامه دهخدا
(بُشْ شَ)
محله ای بوده ببغداد بالای مدینه المصر.
لغت نامه دهخدا
(بُطْ طی)
یکی از سیزده مشهد بنام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب به بصره، و آن مشهدی است در پهلوی مسجد جامع. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 131) ، لقب عباس بن علی بن ابیطالب (ع) نزد شیعه، لقب علی اصغر نزد شیعه
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ عَ)
اشک. (مهذب الاسماء). اشک چشم. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بُتْ تِ)
محلۀ بزرگی بود در بغداد در کنار خندق مقابل قطیعۀ ام جعفرو آن اکنون ویران و تبدیل به صحرائی شده که در آن زراعت کنند. (معجم البلدان). محلۀ بزرگی بود مجاور مشهد موسی بن جعفر و در آنجا آرامگاهی است که در آن عبدالله بن امام احمد بن حنبل مدفون است. (مراصد الاطلاع) ، دری بمکۀ معظمه:... و در آن خلوت که قفای حجرالاسود است دیبای سرخ درکشیده اند و چون از در خانه درروند بر دست راست زاویۀ خانه چهارسو کرده مقدار سه گز در سه گز و در آنجا درجه ایست که آن راه بام خانه است و دری نقرگین بیک طبقه بر آنجا نهاده و آنرا باب الرحمه خوانند و قفل نقرگین بر او نهاده باشد... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 109)
لغت نامه دهخدا
(ذُ بُلْ عَ)
مردم چشم. مردمک چشم. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (دهار)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ)
یکی از ده دروازۀ قصر المعز لدین الله در مصر:... و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک را نامی بدین تفصیل... باب العید... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 62)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصب العین
تصویر نصب العین
مقابل چشم، فراموش نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائب العین
تصویر جائب العین
شیر اسد
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن بچشم دیداربچشم. یا به رای العین. بمشاهده چشم: سلطان... از آنجا باصفهان آمد و چون بیشتر ممالک خود برای العین مشاهده فرمود بهر موضعی و الیی نصب کرد. توضیح در عربی گویند جعلته رای عینک قرار دادم او را روباروی تو چنان ببینی او را، چشمدید
فرهنگ لغت هوشیار
بدیده خود، معاینه به دیده خود بدیدن چشم (خویش) بچشم خود بدیده خود: (در مجلس تحریر بعضی از آن مردم که برای العین این احوال مشاهده کرده اند)
فرهنگ لغت هوشیار
بخش انگیزه ها بخشی از نوشتار پزشکی درباره بیماری ها یکی از فصول طب است که در آن از اقسام امراض بحث شود: باز کن طب را بخوان باب العلل تاببینی لشکر تن را عمل. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات العین
تصویر ذات العین
چشمدرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصب العین
تصویر نصب العین
((نَ بُ عَ))
مقابل چشم، پیش چشم
فرهنگ فارسی معین
آرمان، شعار، هدف
فرهنگ واژه مترادف متضاد